روزي روزگاري
اديسون آخرين كلمات اديسون نيز براي خانواده اش ايجاد معما و ابهام كرد ولي بر خلاف ادعاي بعضي اشخاص اين مخترع بزرگ فرد ملحدي نبود وحتي بعضي گفته هاي او اين امر ثابت مي كرد درواپسين دم اديسون دست همسرش را گرفته بود وآرام درد مي كشيد وبنظر مي رسيد به خواب رفته است. صداي نفس هاي او دراتاق كاملا ساكت طنين انداخته بود ااگهان او بدون كمك كسي در رختخواب نشست چمانش را گشود وچندثانيه به روبرو خيره شد سپس روبه همسرش كرد وگفت: ((تعجب مي كنم آنجا چقدر زيباست))اديسون چه ديد؟ او چيزي دراين باره نگفت وهيچكس نيز نمي تواند به مابگويد او چه ديد. . . . هنري واردبيچر واعظ وروحاني منتقد نيمه قرن نوزدهم در طول حياط خود ميليونها سخنراني براي مردم انجام داد ه بود زماني كه وي در واپسين دم حياط بسر مي برد دكتر را فراخواند و باصداي گرفته زمزمه كرد ((اكنون لحظه ابهام فرامي رسد!))
. . . آنابولين همسر دوم هنري هشبم پادشاه انگليس و مادر اليزابت اولزمانيكه به دليل اختلال در سلطنت به مرگ محكوم شد و در آخرين لحظات زندگي خونسرد به سوي محل اعدام مي رفت به يكي از همراهانش كه به شدت مي لرزيد گفت: ((شجاع باش.جلاد دركار خود بسيار ماهر است و گردن من بسيار نازك!)) . . . ادامه مطلب ... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |